چهارشنبه 23 اسفند 1396
نویسنده: Alireza Ayatollahi ( Tehran.Iran ( علی رضا آیت اللهی ( ایران.تهران ) |
نوروز و نوعی اقتصاد مقاومتی (6) . آجیل عید . اقلامِ آجیل
. پسته
شاید فاصله ی آجیل معمولی ، یعنی آجیل مرکب از نخودچی –
کشمش – تخمه کدو و تخمه هندوانه با آجیل اعیانی که در آن پسته – بادام – فندق و
سایر اقلام گرانقیمت هم وجود داشته باشد خود مظهر یک اختلاف طبقاتی بود .
با اینهمه پسته در شهر یزد نسبتا" ارزان بود ؛ چرا که
از همان ناحیه یزد ، یعنی منطقه اردکان و برخی از دیگر بخش های مشابه آن بدست می
آمد . پسته اردکان عموما" مرغوب ، باکیفیت ، بسیارخوش طعم و بسیارخوش رنگ بود
؛ در انواع حسن عباسی – حاج عبداللهی –کلٌه قوچی – احمد آقائی – کتانی – و... است که
از نظر کمٌیت تولید پس از پسته رفسنجان و از نظر کیفیت بهتر از پسته دامغان است ؛
اگرچه از درختانی مرتفع و بومی حاصل شده آنچنان چون پسته رفسنجان دانه درشت نبود .
پسته رفسنجان هم به صورت دانه هائی درشت
تر و خوش ظاهرتر در یزد عرضه می شد منتهی روحیه بسیار ارزشمند ملٌی و ملٌی گرائی
یا در واقع شوینیسم سبب می شد که تا پسته اردکان هست یزدیها پسته رفسنجان همسایه
را نخرند ؟ و تا پسته این همسایه هست به سراغ سایر پسته ها نروند ...
ونهایتا" در مقابل هجمه های وارداتی هوشمندانه خارجیان مقاومت لازم را داشته
باشند .
طی ده – بیست سال در یزد فقط یکی – دوبار دیده ام که مغز
پسته بوداده و نمک زده را با آجیل مخلوط کرده باشند .
خانواده هائی که مقتصد تر بودند پسته را بدون آنکه حتی
خندان کرده باشند با سایر مواد آجیل مخلوط می کردند .
برخی از خانواده های کم درآمدتر از پسته وحشی که در یزد
پسته کوهی خوانده می شد نیز استفاده می کردند .
بادام کوهی همین بادام زمینی یا پسته شامی بود ، که آن را
هم نسبتا" غریبه می دانستند و به ندرت ، بخصوص با پوست ، در آجیل استفاده می
کردند .
سه شنبه 22 اسفند 1396
نویسنده: Alireza Ayatollahi ( Tehran.Iran ( علی رضا آیت اللهی ( ایران.تهران ) |
نوروز و نوعی اقتصاد مقاومتی (5) . آجیل عید . اقلامِ آجیل
. تخمه هندوانه
شاید بیش از حدود نود درصد تخمه هندوانه مورد مصرف خانوار
های یزدی در آجیل نوروز یزدیها توسط خود ایشان تهیه می شد . از اینجا بود که پس از
کیفیت بخش میوه ای هندوانه که باید به حدٌ کافی ترد و قرمز و شیرین بوده باشد
مسئله نازک بودن پوستش و نهایتا" درشت بودن و خوراکی بودن تخمه اش مطرح بود .
از اینجا بود که گفته می شد هندوانه های فلان آبادی تخمه شان ریز و نامطلوب است و
فلان دشت یا آبادی ( چون حسن آباد رستاق ؟ یا زارچ ) معمولا" هندوانه هائی
تخمه درشت و مغزدار دارد . به ندرت هنوانه هائی یافت می شدند که دارای تخمه حنائی
رنگ ( جابانی – چاپونی - ژاپنی ) باشند ؛ و شاید به همین دلیل هم بود که به
استثناء چند خانواده ثروتمند برای سایر خانواده ها رسم نبود که حتما" چون
خانواده های تهرانی از تخمه چاپونی در آجیلشان استفاده کنند . البته از تخمه سفید
هندوانه هم هرچند هم پر مغز بود به ندرت در آجیل یزدی ها استفاده می شد .
هربار که هندوانه می خوردند بلافاصله تخمه ای مناسب و
مرغوبش را می شستند و روی پارچه تمیزی جلوی آفتاب یا ترجیحا" در سایه به خوبی
خشک می کردند تا حالت طبیعیش را از دست ندهد .
تخمه هائی را که کاملا" خوب خشک شده بودند در ظرفی که
بیشتر از انواع کیسه کرباسی بود به همان حالت خام نگهداری می کردند .
چند ساعت تا چندروز قبل از مصرف ، آنها را در تابه که
معمولا" بزرگش را در یزد ماهیتابه می نامیدند ، یا گاه در ساج ، نمک زده بو می
دادند .... ( مشهور است که برخی هیچگاه ماهیتابه یا تابه نمی خریدند و می گفتند :
همسایه ها که دارند ! قرض می گیریم ، چرا بخریم ؟! ) .
خود کفائی و خود اتکائی در این مورد در اینجا بود که به
ندرت از بازار تخمه هندوانه برای آجیل می خریدند ...
اصل بر خودکفائی بود و اصولا" به هرجنس بازاری بد بین
بودند . همانطور که نان بازاری را شور می دیدند نخودچی و تخمه بازاری را بیش از حد
نمک سود شده و مشمول نوعی تقلب ( فروش نمک به جای جنس مطلوب ) می دیدند . از آنجا
بدگمانی نسبت به اجناس خوراکی غیریزدی و آنگاه غیر ایرانی بود و از اینجا معلوم می
شد که عمٌال خارجی تا چه حدٌ تبلیغ کرده اند که هرنوع کالای فابریک خارجی را بهتر
از هرنوع کالای فابریک ایرانی معرفی کرده اند ( مگر تا حدودی پارچه ) ...
شاید بیجا نباشد که در اینجا اشاره ای هم به اعتیاد برخی از
زنان و گاه مردان یزدی به تخمه خواری و باصطلاح تخمه شکستن شود ...
( ادامه دارد ان شاء الله
دوشنبه 21 اسفند 1396
نویسنده: Alireza Ayatollahi ( Tehran.Iran ( علی رضا آیت اللهی ( ایران.تهران ) |
نوروز و نوعی اقتصاد مقاومتی (4) . آجیل عید . اقلامِ آجیل
. تخمه
تخمه سوٌمین مادٌه اساسی
آجیل یزدی را تشکیل می داد و باز اصولا" تخمه ها هم برای خود بر حسب مرغوبیت
و ارزش دارای سلسله مراتبی شاید به این ترتیب بودند :
تخمه کدو آجیلی ( کدو تنبل ) – تخمه کدو حلوائی – تخمه
هندوانه حنائی ( جابانی یا چاپونی ) – تخمه هندوانه به رنگ سیاه – تخمه هندوانه به
رنگ سفید که خطی سیاهرنگ هم در اطراف خود داشت ...
فقرا از تخمه خربزه ( که بهترینش را می گفتند تخمه خربزه
محمد آبادی است ؛ و اصولا" خربزه محمد آباد ، خود ، نیز به بهترین شهرت داشت
) و بسیار به ندرت تخمه گرمک ؟ هم استفاده می کردند .
تخمه آفتابگردان محلی که « تخمه گُلُک » نامیده می شد ، ریز
بود و معمولا" در آجیل استفاده نمی شد ؛ و درشت آن هم که گویا آن زمان از
خارج به ایران وارد می شد به هرحال در یزد قیمتی بالاتر از تخمه هندوانه می یافت ؛
احساسی وجود داشت که هرچه محلٌی نیست و از محلی دیگر یا بخصوص خارج از کشور آمده
است بسیار گرانتر از قیمت واقعی آن به فروش می رسد ، خریدش به دور از عقل است ، و
نه تنها میهمان را خوش نمی آمد بلکه ممکن بود دلسوزانه مورد شماتت وی هم قرار
گیرند که چرا پول حاصل رنج و مشقٌت کارکردنت را اینگونه آسان به اجنبی داده ای ؟!
. از آنجا که پول در برابر کار ، زحمت و در واقع رنج و مشقٌت شخصی بدست می آمد قدر
آن را می دانستند و باصطلاح ولخرجی نمی کردند .
چلغوزه را ابدا" مورد استفاده قرار نمی دادند ؛ چرا که
معتقد بودند چون وارداتی است لابد گرانتر از انواع دیگر تخمه که محلی یا لااقل
محصول ایران بودند هست ؛ و به علاوه چرا میبایست در جائی که انواع تخمه محلی وجود
دارد نوعی تخمه خارجی خریداری کرد ؟ . این نوع تخمه که در محل تولید نمی شد و
قاعدتا" از افغانستان ، و به واسطه مشهد ، می آمد شاید فقط در یکی – دو عطاری
شهر و به عنوان دارو وجود داشت .
شاید خانواده هائی که تخمه ی کدوی تنبل را خود تهیه ببینند
وجود نداشتند و شاید اصولا" در یزد کشت نمی شد ؟. خانواده هائی که تخمه کدو
حلوائی برای استفاده در آجیل نوروز و اصولا" « آجیل جلوی میهمان » تهیه ببینند
نیز نسبتا" معدود می نمودند ؛ اگر چه در شصت – هفتاد سال پیش از این در یزد
شاید پس از آبگوشت ، اواع آشها و انواع قلیه ها مهمترین غذای یزدی ها بودند ، و
بخاطر تهیه قلیه ی کدو ، و آش کدو ؟ استفاده از کدو حلوائی یا مشابه آن قابل توجٌه
بود .
دوشنبه 21 اسفند 1396
نویسنده: Alireza Ayatollahi ( Tehran.Iran ( علی رضا آیت اللهی ( ایران.تهران ) |
قدیما چهارشنبه سوری دیدنی بود اما الان بیشتر شنیدنی است؛ اینکه چه شد ملت به یکباره از آن آتش دیدنی که از روی آن می پریدند و زردی خود را با سرخی آن معاوضه میکردند، دست شستند و روی آوردند به نارنجک و ترقه بازی بماند؛ آنچه هنوز پابرجاست رسم باستانی ایرانیان در آخرین شب چهارشنبه سال است: «شب چهارشنبه سوری...»
به گزارش خبرنگار ایلنا، "زردی من از تو، سرخی تو از من" این خلاصه شبی است که قرار است جشن چهارشنبه آخر سال باشد. جشن "چهارشنبهسوری" که متاسفانه با افزودهشدن برخی آیینهایغلط به "چهارشنبهسوزی" تبدیل شده است. آیین چهارشنبهسوری در ایران بنا به آداب و رسوم مناطق مختلف کشور در هر منطقه رنگ وبوی خاصی دارد که در این گزارش به اجمال به فلسفه برگزاری جشن چهارشنبه سوری و برخی از این آیین کهن ایرانی می پردازیم.
چهارشنبهسوری یکی از باشکوهترین جشنهای ایرانیان باستان است که از زمانهای گذشته تاکنون در روزهای آخر سال این جشن به صورت رقص و پایکوبی بر بلندای بامهای خانه توسط افراد خانواده و برافروختن آتش و رقص و پایکوبی بر گرد آن برپا میشد.
البته جشنی که هم اکنون در ایران توسط مردم برپا میشود هیچ ارتباطی با جشنهای باستان که بر گرد آتش رقص و پایکوبی میکردند ندارد چرا که ایرانیان باستان روزهایی با نام شنبه و یکشنبه و... نداشتهاند و این نامگذاری بر روی ایام هفته با حمله و ورود اعراب به ایران بر روی روزهای هفته نامگذاری شد.
اعراب به دلیل اعتقادی که به نحس بودن روز چهارشنبه داشتند این جشن را به این روز موکول کرده و با روشن کردن آتش سعی کردند بدی را از خود دور کنند و از روی آتش پریدن از این زمان در ایران باب شد. در صورتی که ایرانیان باستان تنها یک روز مانده به عید ، گرد آتش چرخیده و این روز را گرامی می داشتند سنتی که هنوز در برخی از مناطق کردنشین پابرجاست.
آتش میافروزم تا نیاکانم شاد شوند
اصل این جشن باستانی به این شکل بوده که در ده روز آخر سال به نام پنجه بزرگ و پنجه کوچک که پنج روز مانده به روز عید است اعتقاد داشتند که روح نیاکانشان که از دنیا رفتهاند در این ایام به کنار خانوادههایشان باز میگردند ؛از این رو برای شادی روح نیاکان خود آتش میافروختند.
از دیگر اعتقادات ایرانیان باستان در آخرین روز اسفند این بود که روز آخر اسفند روز آفرینش انسان نیز بوده و مردم در این روز بر فراز بام خانههای خود رفته و با افروختن آتش این روز را جشن گرفته و رقص و پایکوبی میکردند.
در کردستان این سنت آتش افروزی تا به امروز حفظ شده و کردها بجای پریدن از روی آتش برگرد آن جشن میگیرند و در روستاهای استان کردستان به دلیل مدرنیته نشدن در برخی مناطق و کاهگلی بودن منازل این جشن آتش افروزی بر فراز بام ها برگزار می شود.
« سور » یعنی سرخ
واژه سوری فارسی بوده و پهلوی آن سوریک است. سور به معنی سرخ است. چهارشنبه سوری یعنی برافروختن آتش سرخ برای درگذشتگان و گرما و نور مظهر پاکی است که بسیار نزد ایرانیان باستان مقدس بوده است.
این جشن در شب آخرین چهارشنبه سال (سهشنبه شب) برگزار میشود.در شاهنامه فردوسی اشارههایی درباره بزم چهارشنبهای در نزدیکی نوروز وجود دارد که نشاندهنده کهن بودن این جشن است. مراسم سنتی مربوط به این جشن ملی، از دیرباز در فرهنگ سنتی مردمان ایران زنده نگهداشته شده است.
واژهٔ «چهارشنبه سوری» از دو واژه چهارشنبه که نام یکی از روزهای هفته است و سوری که به معنی سرخ است ساخته شده است. مردم زمان غروب آفتاب آتش روشن میکنند و از روی آن میپرند و میخوانند: «زردی من از تو، سرخی تو از من» و این گونه بیماریها و ناراحتیها و نگرانیهای سال کهنه را به آتش میسپارند، تا سال نو را با آسودگی و شادی آغاز کنند. چهارشنبه سوری جشنی نیست که وابسته به دین یا قومیت افراد باشد و در میان عموم ایرانیان رواج دارد.
آیین قاشقزنی احتمالاً نشات گرفته از این عقیده است که ارواح نیک درگذشتگان در رستاخیزی به شکل افرادی که رویشان پوشیده است به خانه بازماندگان سر میزنند و زندگان برای یادبود و برکت به آنان هدیه، مشتلق( در فرهنگ ترکی به معنی شکرانه مژدگانی است) در زند اوستا آمده است که پنج روز آخر سال تا روز پنجم فروردین اورمزد دوزخ را خالی میکند و ارواح رها میشوند. قاشق زنی استفادهٔ ارواح از زبان بدنی به جای زبان گفتاری است.
قاشقزن پس از رفتن به خانههای بسیار و پس از رفتن به در هفتخانه و جمعآوری آذوقه و پول کافی، مقدمات تهیه آش ابودردا یا آش را فراهم میکرد. معمولاً این آش به نیت شفای بیماران تهیه میشد و پس از آنکه اندکی از آن را به بیمار داخل منزل میچشاندند، مابقی را به فقرا میبخشیدند. احتمالاً مدفن ابودردا در تربت جام خراسان است.
آش ابودردا شبیه آش رشته بوده با این تفاوت که با تکهای خمیر، تندیس کوچکی از ابودرداء و همسرش ساخته و در آش میانداختند. گروهی دیگر آن را شامل هفت نوع حبوبات (شامل نخود و لوبیا و عدس و ...) میدانند.
بشکن بشکنه؛ بشکن ...
کوزه شکستن یکی از مراسم چهارشنبهسوری است. ایرانیان در شب چهارشنبه سوری کوزههای کهنه را بالای بام خانه برده، به زیر افکنده، آن را میشکستند و کوزهٔ نویی را جایگزین آن میساختند. این رسم اکنون نیز در برخی از نقاط ایران بخصوص در مناطق شمالی کشور مرسوم است. مردم عقیده داشتند که بلاها و قضاهای بد را در کوزه متراکم کردهاند و با شکستن کوزه، آن بلاها دفع خواهد شد.
این سنت احتمالاً بر یک اصل بهداشتی متکی بوده است، زیرا ایرانیان قدیم بر این باور بودهاند که ظروف سفالین را بیش از یکسال در خانه نباید نگاه داشت و چون سال به پایان خود نزدیک میشد و شب سوری میرسید، ظروف سفالین را که در خانه داشتند، میشکستند. دلیل این کار این است که ظروف سفالین چون به هیچ وجه لعاب ندارد، به زودی چرکین و آلوده میشود و چون به هیچ وجه قابل شستن و پاک کردن نیستند یگانه چاره برای دفع زیان آن، شکستن آن است. از سوی دیگر تقاضا برای خرید کوزههای تازه بالا میگرفت و در آن صورت سبب رونق کار استاد کاران کوزهگر خانه میگشت و از کسادی بازار و بیکاری آنان جلوگیری میگشت.
شالم رو بگیر پرش کن
در شب چهارشنبهسوری جوانان چندین دستمال حریر و ابریشمی را به یکدیگر گره زده، از آن طنابی رنگین به بلندی سه متر می ساختند. آنگاه از راه پلکان خانهها یا از روی دیوار، آنرا از روزنه دودکش وارد منزل می کنند و یک سر آن را خود در بالای بام در دست میگرفتند، آنگاه با چند سرفه بلند صاحبخانه را متوجه ورودشان میسازند. صاحبخانه که منتظر آویختن چنین شال هایی هستند، به محض مشاهده طناب رنگین، آنچه قبلاً آماده کرده، در گوشه شال میریزند و گرهای بر آن زده، با یک تکان ملایم، صاحب شال را آگاه میسازند که هدیه سوری آماده است. آنگاه شال انداز شال را بالا میکشد.
غم برو شادی بیا
در ایران رسم است که پیش از پریدن آفتاب، هر خانواده بوتههای خار و گزنی را که از پیش فراهم کردهاند روی بام یا زمین حیاطخانه و یا در گذرگاه در سه یا پنج یا هفت کپه میکنند. با غروب آفتاب و نیمه تاریک شدن آسمان، زن و مرد و پیر و جوان گرد هم جمع میشوند و بوتهها را آتش میزنند. در این هنگام از بزرگ تا کوچک هر کدام سه بار از روی بوتههای افروخته میپرند، تا مگر ضعف و زردی ناشی از بیماری و غم و محنت را از خود بزدایند و سلامت و سرخی و شادی به هستی خود بخشند. مردم در حال پریدن از روی آتش ترانههایی می خوانند. خاکستر چهارشنبهسوری، نحس است، زیرا مردم هنگام پریدن از روی آن، زردی و ییماری خود را، از راه جادوی سرایتی، به آتش می دهند و در عوض سرخی و شادابی آتش را به خود منتقل می کنند.
زردی من از تو ، سرخی تو از من
غم برو شادی بیا ، محنت برو روزی بیا
ای شب چهارشنبه ، ای کلیه جاردنده ، بده مراد بنده
هر خانه زنی خاکستر را در خاکانداز جمع میکند، و آن را از خانه بیرون میرد و در سر چهار راه، یا در آب روان می ریزد. در بازگشت به خانه، در خانه را می کوبد و به ساکنان خانه می گوید که از عروسی میآید و تندرستی و شادی برای خانواده آورده است.
در این هنگام اهالی خانه در را به رویش می گشایند. او بدین گونه همراه خود تندرستی و شادی را برای یک سال به درون خانه خود میبرد. ایرانیان عقیده دارند که با افروختن آتش و سوزاندن بوته و خار فضای خانه را از موجودات زیانکار می پالایند و دیو پلیدی و ناپاکی را از محیط زیست دور و پاک می سازند. برای این که آتش آلوده نشود خاکستر آن را در سر چهارراه یا در آب روان می ریزند تا باد یا آب آن را با خود ببرد.
بفرما آجیل مشکلگشا
زنانی که نذر و نیازی می کردند در شب چهارشنبه آخر سال، آجیل هفت مغز به نام «آجیل چهارشنبه سوری» از دکان رو به قبله میخریدند و پاک میکردند و میان خویش و آشنا پخش میکردند و میخورند. به هنگام پاک کردن آجیل، قصه مخصوص آجیل چهارشنبه، معروف به قصه خارکن را نقل می کردند. امروزه، آجیل چهارشنبه سوری جنبه نذرانه اش را از دست داده و از تنقلات شب چهارشنبه سوری شده است.
حاجت میخواهی برو اصفهان
یکی از شیرینترین آداب چهارشنبه سوری که بیشتر جنبه بازی و تفریح گوارایی دارد فال گرفتن با بولونی است . بولونی کوزه دهان گشاد کوچکی است که در خانههای ما فراوان است و در آن ادویه خشک یا ترشی و مربا و غیره میریزند زنان و دختران جوان گرد یکدیگر جمع میشوند و کوزهایی را میآورند هر کس هر چه همراه خود دارد و نشانهای از او به شمار میرود در آن بولونی میاندازد و اشعار مختلف در وصف الحال که بتوان بدان تفال کرد بر قطعههای کاغذ مینویسند و تا کرده در بولونی میاندازند سپس دختر نابالغی را میخوانند و او دست در بولونی میکند و پارهای کاغذ را بیرون میآورد و یکی از حاضران شعری را که بر آن نوشته است میخواند سپس همان دختر یکی از آن اشیاء را بیرون میآورد و ارائه میدهد و آن شعر که خوانده شده است فالی است که در حق صاحب آن نشانی زدهاند در اصفهان یک سرمه دان و یک آیینه کوچک نیز علاوه بر آن اشیاء در بولونی میاندازند و با دیوان حافظ تفأل میکنند یعنی هر چیزی که از بولونی بیرون آمد برای صاحب آن فالی از دیوان حافظ میزنند.این رسم هنوز هم در برخی از روستاهای اصفهان و منطقه خراسان رایج است.
دفع چشم زخم با کندر
یکی از آداب چهارشنبه سوری آن است که زنان بر در دکان عطاری میروند و از او «کندر و خوشبو برای کارگشا» میخواهند و تا عطار برود بیاورد فرار میکنند این دکان باید رو به قبله باشد سپس به دکان دیگری که رو به قبله باشد میروند و «خوشبو» میخواهند که مراد اسفند است و چون عطار پی آن برود باز میگریزند و سپس به دکان سومی که رو به قبله باشد میروند و مقداری کندر و اسفند میخرند و در خانه برای دفع چشم زخم و حل مشکل خود دود میکنند.
برخی رسوم چهارشنبهسوری در شهرهای ایران
بیرون کردن دختران رشتی با جارو
در آخرین سهشنبه سال، در گیلان هم مانند سایر استانها آیینهان خاصی اجرا میشود. در این استان در شب چهارشنبهسوری، اسپند و کندر و گلاب و شمع حتما باید در خانه باشد. اسپند و کندر را دود میکنند، گلاب را به صورت خود میزنند و شمع را به نیت روشنایی روشن میکنند.گیلانیها خاکستر آتشافروز شب چهارشنبهسوری را صبح چهارشنبه پای درختها میریزند و معتقدند که درخت ها بارور میشوند و کسانی که قصد زیارت اماکن متبرکه را دارند به نیت سفر از خانه خارج میشوند.
آجیل مخصوص چهارشنبه سوری هم که در همه جای ایران مرسوم است، فسلفه عمیقی دارد. اجزای این آجیل رنگارنگ و زیبا همه از دانههای خوردنی و رستنیهایی است که بیش از هزاران سال پیش از زمین و طبیعت میگیرد. در واقع مجموعه آجیل چهارشنبه سوری طبقی است آراسته از هدایا و دهشهای خاک که رابطه انسان و طبیعت را تایید و تاکید میکند.
در بسیاری از ایلها و نیز در نقاط کوهستانی ایران از جمله دهکدههای کوهستانی گیلان و مازندران که به آداب و سنن ایرانیان باستان دلبستگی بیشتری دارند،در استقبال از سال نو، مراسم آتشافروزی را در شب چهارشنبه برگزار میکنند. دور ریختن وسیلههای کهنه و فرسوده زندگی در قریب باتفاق مناطق ایران معمول است. رسم کوزه شکستن یا کوزه پرت کردن به کوچه به نیت دور کردن بلا در همه ایران عمومیت دارد.
یکی از رسومی که هنوز هم در گیلان بخصوص در رشت رایج است. بیرون انداختن دختران دم بخت از خانه است. در این رسم زنان بزرگ خانواده دخترانِ دمبخت را غروب چهارشنبهسوری با جارو میزنند و از خانه بیرون میاندازند به این امید که تا سال بعد ازدواج کنند.
آتیل ماتیل چارشنبه / چارشنبه بالالاری
از آداب کهن تبریزیها که از سدههایپیش همچنان باقی است گرامی داشتن نوروز و به خصوص شب چهارشنه آخر سال است.
در تبریز صبح روز سهشنبه (یک روز قبل از چهارشنبه سوری) جوانان پیش از طلوع آفتاب به کوچه میرفتند و هفت بار از روی جوی آب یا چشمه آب میپریدند و در همان حال میخواندند: آتیل ماتیل چارشنبه.... آینا تکین بختیم آچیل چارشنبه . از دیگر رسمهای این دیار این بود که مردم همراه اعضای خانواده روز سه شنبه و به خصوص عصر روز سه شنبه برای خرید به چارشنبه بازاری میرفتند و خوردنیهایی همچون آجیل و شیرینی تهیه میکردند و به آن آجیل ، چارشنبه یمیشی که ترکیب آن عبارت بود از مغز گردو ، بادام ، فندق ، کشمش ، نخود و ...میگفتند.
از مراسم دیگر مردم آذری زبان ایران خرید لباس تازه برای بچهها بود و به آن بچهها (چارشنبه بالالاری) میگفتند. در واقع چهارشنبه سوری جشن کودکان بود به طوری که مردم به طنز و ظرافت می گفتند چارشنبه اوشاغی بشی بیر شاهی.
ارسال چارشنبه لیق از دیگر مراسم این روز بود که به خانه عروسی که تازه به خانه بخت رفته از طرف پدر و مادرش انجام میگرفت. چارشنبه لیق بیشتر تشکیل میشد از پارچه برای لباس ، پیراهن برای داماد و آجیل چهارشنبه سوری . همچنین ارسال چارشنبه لیق از طرف داماد به عروس که هنوز به خانه بخت نرفته و در خانه پدری زندگی می کرد رایج بود.
از رسوم قدیمی دیگر میتوان به آتش روشن کردن در پشت بام خانهها اشاره کرد و بچهها هنگام پریدن از آتش میخواندند آتیل ماتیل چارشنبه ،بختیم آچیل چارشنبه که معادل فارسی آن زردی من از تو سرخی تو از من است.
نامگذاری چهارشنبههای اسفند ماه از دیگر رسوم جالب بود که قدیمیها انجام می دادند به طوریکه به اولین چهارشنبه اسفند ماه ، اول چارشنبه به دومی ، کوله چارشنبه به سومی چیله گودی چارشنبه و به چهارمی آخیر چارشنبه میگفتند و هر چهارشنبه در پشت بام خانه ها آتش روشن می کردند.
بعضی از این مراسم ها همچنان هم در بین مردم تبریز انجام می گیرد و مردم تبریز به رسم قدیم و به یا د آن روزها هنوز هم بعضی از آن مراسم ها را اجرا میکنند.
آبپاشی در اردبیل
مردم این استان پیش از طلوع آفتاب روز چهارشنبه، دسته جمعی به کنار رودخانه می روند، آتشی بر میافروزند و جوانان در آنجا به سوارکاری میپردازند و هنگام بازگشت، زنان ظرفهایشان را از آب رودخانه پر میکنند و به خانه می آورند و آب آن را به دور و برخانه میپاشند.
از سیستان تا فارس
در این شب در خرم آباد هیزم را به هفت دسته تقسیم می کنند و با فاصله های معینی در یک ردیف می چینند و آتش می زنند. در سیستان مردم گونی، پتو و نمد کهنه را به صورت گلوله در می آورند و آن را در غروب آخرین چهارشنبه سال، آتش می زنند و معتقدند که نحوست این شب با این عمل از بین می رود. در شیراز برای گشودن بخت دختران در شب چهارشنبه سوری به سعدیه می روند و از آب استخر سعدیه بر سر وروی دختران می ریزند. زنان نیز با ریختن این آب به روی خود، معتقدند که مهرشان در دل شوهر بیشتر می شود. در این شب زنان برای برآورده شدن حاجتشان زیر منبر مسجد جامع شهر دعا می خوانند و پس از دعا خواندن، حلوا و آش می پزند.
گزارش : مریم بازوند
دوشنبه 21 اسفند 1396
نویسنده: Alireza Ayatollahi ( Tehran.Iran ( علی رضا آیت اللهی ( ایران.تهران ) |
ارومیه- ایرنا- 'چَرشَنبه بایرامی یا آخیر چَرشنبه' سنت دیرینه مردم آذربایجان برای شادی و روشنایی در آخرین چهارشنبه سال است؛ روزی که آذر مردمان پاک و صمیمی این مرز و بوم برای از بین بردن پلیدی ها و دشمنی ها برافروخته می شود.
به گزارش ایرنا، بعد از ظهر روز سه شنبه آخر سال و به عبارتی شب چهارشنبه در مقابل خانه ها تلی از هیزم خودنمایی می کند و وقتی خورشید غروب کرد، هیزم ها برافروخته می شود.
دختران آذری نخستین کسانی هستند که از روی آتش می پرند و برای خوشبختی خود می گویند 'آتیل باتیل چارشنبه، بختیم آچیل چارشنبه' و سپس کودکان و جوانان و حتی مردان و زنان از این شادی بی نصیب نمی مانند و صدای هلهله جوانان در آخرین چهارشنبه سال فضا را پر می کند.
افروختن آتش که تمام شد، مردم به خانه ها بر می گردند و کوچکترها بر سر سفره های غذا و میزهای مزین به آجیل، گردو، بادام و تخم مرغ رنگ شده بزرگان می نشینند.
غذای مخصوص این سفره ها در بیشتر خانه ها 'کوفته شورباسی' یا همان کوفته است و در کنار آن دلمه کلم و برگ مو نیز قرار می گیرد.
هدیه بردن یا 'چَرشنبه لیق' رسم دیگر چهارشنبه سوری در آذربایجان است و در این روز برادر به خواهر'چارشنبه لیق' یا هدیه ای می برد و در مقابل خواهر نیز پیراهن و جوراب یا هدیه دیگری به برادرش می دهد.
فرستادن خنچه خانواده داماد به خانواده عروس هم از رسم های دیرینه این روز در خطه آذربایجان است و این خنچه را آئینه، لباس، طلا و شرینی تشکیل می دهد.
** شال سالاماق، زیباترین سنت چهارشنبه سوری آذربایجان
یک مردم شناس 'شال سالاماق' را زیباترین سنت چهارشنبه سوری در دیار آذربایجان عنوان کرد و افزود: در این شب پنجره ها و درها باید باز یا نیمه باز می ماند چون جوانان، زنان، دختران و کودکان برای ' شال سالاماق' یا شال اندازی می آمدند و مدتی پس از شب شال های رنگانگی همانند روسری از لای پنجره یا در به اتاق انداخته می شد.
به گفته عیسی عزیز نژاد، شال ها همانند بادبادک به ریسمانی در بیرون بسته می شد و فردی که برای شال اندازی و گرفتن تحفه مراجعه کرده بود، می گفت: 'بیزه چرشنبه لیق ورن' یعنی 'هدیه چهارشنبه سوری ما را بدهید'.
وی ادامه داد:هدیه ها شامل تخم مرغ رنگ شده، جوراب، بادام، گردو و پول بوده و صاحب خانه از گوشه شال می گرفت و هدیه ها را به آنها می بست و می گفت: 'چک، الله مطلبین وئرسین' یعنی ' بکش خدا آرزویت را برآورده کند '.
روزنه های سقفی در خانه های کاهگلی که دارای تنوری برای پختن نان بوده، بهترین مکان برای انداختن شال شب چهارشنبه سوری بود و در گذشته جوانان به پشت بام می رفتند و شال های خود را از 'باجا' یا روزنه به درون خانه می انداختند و پس از دریافت هدیه های خود، آب خنک داخل کوزه های سفالی را به داخل خانه می پاشیدند و پشت بام را ترک می کردند.
این کارشناس مردم شناسی در اداره کل میراث فرهنگی آذربایجان غربی ادامه داد: علاوه بر شال کجاوه یا قوطی که از مقوا درست شده و 2 شمع روشن در آن قرار می گرفت و یک طرف آن برای گذاشتن هدیه باز است از روزنه خانه های قدیمی برای دریافت هدیه انداخته می شد.
** شال اندازی و چهارشنبه سوری در منظومه حیدربابا
استاد شهریار در منظومه حیدربابای خود آئین شال اندازی را در قالب شعر اینگونه آورده است: بایرامیدی گئجه قوشی اوخوردی/ آداخلی قیز بیگ جورابین توخوردی/ هرکس شالین بیر باجادان سوخوردی/ آی نه گوزل قایدادی شال سالاماق/ بیک شالینا بایراملیق باغلاماق/ شال ایسته دیم من ده ائوده آغلادیم/ بیر شال آلیب تئز بلیمه باغلادیم/ غلام گلیه قاشدیم، شالی سالادیم/ فاطمه خالا منه جوراب باغالادی/ خان ننه می یادا سالیب آغلادی/
این شعر را به زبان فارسی می توان در قالب زیر معنی کرد:
عید بود و مرغ شب آواز می خواند/ دختر نامزد شده برای داماد جوراب نقشین می بافت/ و هر کس شال خود را از دریچه ای می انداخت/ وه چه رسم خوبی است شال اندازی/ هدیه عیدی به شال داماد بستن/ من هم گریه کردم و شالی خواستم/ شالی گرفته و به کمر بستم/ شتابان به طرف خانه ی غلام (پسرخاله ام) رفتم/ و شال را آویزا ن کردم/ فاطمه خاله جورابی به شالم بست/ مادر بزرگم را به یاد آورد و گریه کرد.
** آئین آب پاشیدن در چهارشنبه سوری
به گفته مردم شناس اداره کل میراث فرهنگی آذربایجان غربی، در سه شنبه آخر سال و همزمان با شال اندازی، مراسم آب پاشیدن نیز اجرا می شود و بزرگ و کوچک با پاشیدن آب به روی یکدیگر با توجه به مظهر روشنایی بودن آن، به یکدیگر آرزوی روشنایی و شادی می کنند.
عیسی عزیزنژاد ادامه داد: صبح چهارشنبه آخر سال هم مردم آذربایجان غربی قبل از طلوع خورشید کوزه به دست به کنار رودخانه ها می روند و پس از بازگشت آب کوزه را به چهارگوشه خانه می پاشند تا سالی پر خیر و برکت داشته باشند.
این مردم شناس افزود: صبح چهارشنبه سوری مردم ارومیه کنار رودخانه 'شهرچای' جمع می شوند و چندین بار از روی آب می پرند و به روی هم آب می پاشند.
بهرام اسدی، نویسنده ادبیات وفولکور آذربایجان نیز به خبرنگار ایرنا گفت: در فرهنگ آذربایجانی و در ماه اسفند چهار چهارشنبه وجود دارد که عبارتند از موشتولوقچی (خبرچی)، کول (خاکستر)، قره (سیاه) و قیزیل (چهارشنبه طلایی) که امروزه نیز به این نام ها معروف است.
وی ادامه داد: چهارشنبه آخر سال را در این منطقه 'آخیر چرشنبه' می گویند که این چهارشنبه آخری نیز مهم تر از سایر چهارشنبه هاست و جشن های بزرگی در آن برپا می شود.
اسدی اضافه کرد: مردمان این خطه اولین چهارشنبه سال را 'یئل چرشنبه سی' منسوب به باد می دانند و اعتقاد دارند که در آن روز باد خواهد وزید، دومین چهارشنبه را ' توپراق چرشنبه سی' منسوب به خاک، سومین را ' اود چرشنبه سی' یا آتش و چهارمین چهارشنبه ماه اسفند را منسوب به آب می دانند و معتقدند که در این زمان از یخ بستن خاک کاسته می شود و زمین نفس می کشد.
نویسنده ادبیات و فولکور آذربایجان ادامه داد: منابع تاریخی نشان می دهد که آتش در میان مردم منطقه آذربایجان جایگاه والایی داشته است و مردم این خطه حافظ آتش بوده اند و بر همین اساس در آخرین چهارشنبه سال مردم آتش می افروزند و از روی آتش می پرند.
* مراسم چهارشنبه سوری با استفاده از مواد محترقه تحریف شده است
نویسنده ادبیات و فولکور آذربایجان با انتقاد از تحریف مراسم چهارشنبه سوری در آذربایجان، اظهار کرد: متاسفانه این رسم کهن و اصیل امروزه به دست عده ای تحریف شده و چهره واقعی آن تغییر یافته و شکل کاریکاتوری به خود گرفته است.
بهرام اسدی بیان کرد: استفاده از ترقه، مواد منفجره و خطرناک جای آتش را گرفته و آسیب های زیادی به جامعه زده است و نکته مهم اینکه هیچ کدام از این اقلام جایی در آئین چهارشنبه سوری نداشته و تنها ساخته برخی افراد است.
وی افزود: رفتار خشونت آمیز و مغایر با عرف و منش جامعه نظیر آنچه که امروزه تحت عنوان چهارشنبه سوری شاهد آن هستیم در هیچ کدام از آئین های ایرانی و آذربایجانی دیده نشده است.
اسدی ادامه داد: کسانی که با منفجر کردن ترقه و پراکندن آتش، سلامتی مردم را هدف قرار می دهند با تن دادن به رفتاری آمیخته به هرج و مرج روحی، آئین چهارشنبه سوری را تحریف می کنند.
3072/8135
گزارش از شهین بیدادرس