جمعه 11 اسفند 1396
نویسنده: Alireza Ayatollahi ( Tehran.Iran ( علی رضا آیت اللهی ( ایران.تهران ) |
یاد بود هفتمین سال فقدان دکتر محمود روح الامینی – 5
مردم شناسیِ مردم شناسی در ایران - 2
در سال 1347 که دکتر محمود روح الامینی به استخدام دانشگاه تهران
، در گروه آموزشی علوم اجتماعی ، در آمد و شروع به تدریس مردم شناسی نمود مطالبی که
در مطبوعات ، بخصوص مطبوعات باصطلاح علمی ، چاپ شده بودند و چاپ می شدند نزد عموم مردم
و حتی اکثر قریب به اتفاق دانشجویان رشته علوم اجتماعی به صرف چاپ و منتشر شده بودن
و بخصوص نویسنده ای مشهور و بنابر این موجٌه داشتن ، دارای اعتبار می نمودند و این
موضوع غالبا" وی را در مقابل دانشجویانی قرار می داد که یا چندان علاقه ای به
آموزش دیدن واقعی و جدٌی گرفتن کار نداشتند ! ؛ یا اینکه به وضع موجود در نوع برخورد
با مطالب مردم شناختی « عادت » کرده بودند .
وی مردم شناسی را بسیار بیش از آنکه در حفظ تئوریهای آن بداند
در دانستن روش آن ، و در این مورد نیز رعایت فرایند تولید ، توزیع و مصرف مثلا"
هرکالا یا هر خدمت ، و... می دید ؛ تا مطالعه گران ایرانی به آنجا برسند که موضوع مورد
مطالعه خود را مشمول این یا آن نظریه ببینند و بطن مردم شناسی را در عمل درک کنند ؛
چه بسا خود ، بدور از پیروی از مردم شناسان اکثرا" غربی ، به نوعی نظریه برسند
و مردم شناسی مکتب ایرانی را ، که برخاسته از مردم ایران باشد ، پدید آورند . امٌا
جدٌی نگرفتن کار توسط دانشجویانی که تقریبا" به تمامی تحصیلات و از آنجمله تحصیل
مردم شناسی را در محفوظات می دانستند و سالهائی مدید به آن عادت کرده بودند آموزش مردم
شناسی به آنها را دشوار و حتی بسیار دشوار می ساخت .
روح الامینی که از طرفی خود یک ادیب و صاحبنظر درآئین نگارش
بود و از طرفی دیگر سالهائی مدید به عنوان متخصص تکنولوژی سنتی در « موزه انسان » پاریس
به عنوان یکی از بزرگترین مراکز مردم شناسی جهان ، فعالیت کرده بود در اموزش های عملی
به دانشجویان اصل را ، لااقل ، بر رعایت فرایند تولید قرار می داد و اکثرا" از
همینجا متوجٌه ذهنی بودن نوشته های دانشجویان مردم شناسی می شد . در دهه 1350 و نیمه
نخست دهه 1360 نه تنها دانشجویان مردم شناسی ، بلکه نویسندگانی مشهور و بسیار مشهور
در حوزه موضوعات مردم شناسی ایران ، به مسامحه در مطالعات و « ذهنی نگاری » به جای
مشارکت مستقیم در فرایند تولید ، یا لااقل مشاهده مستقیم ، و نگارش بر اساس آن ، عادت
کرده بودند .
در سال 1347 که دکتر محمود روح الامینی به استخدام دانشگاه تهران
، در گروه آموزشی علوم اجتماعی ، در آمد و شروع به تدریس مردم شناسی نمود مطالبی که
در مطبوعات ، بخصوص مطبوعات باصطلاح علمی ، چاپ شده بودند و چاپ می شدند نزد عموم مردم
و حتی اکثر قریب به اتفاق دانشجویان رشته علوم اجتماعی به صرف چاپ و منتشر شده بودن
و بخصوص نویسنده ای مشهور و بنابر این موجٌه داشتن ، دارای اعتبار می نمودند و این
موضوع غالبا" وی را در مقابل دانشجویانی قرار می داد که یا چندان علاقه ای به
آموزش دیدن واقعی و جدٌی گرفتن کار نداشتند ! ؛ یا اینکه به وضع موجود در نوع برخورد
با مطالب مردم شناختی « عادت » کرده بودند .
وی مردم شناسی را بسیار بیش از آنکه در حفظ تئوریهای آن بداند
در دانستن روش آن ، و در این مورد نیز رعایت فرایند تولید ، توزیع و مصرف مثلا"
هرکالا یا هر خدمت ، و... می دید ؛ تا مطالعه گران ایرانی به آنجا برسند که موضوع مورد
مطالعه خود را مشمول این یا آن نظریه ببینند و بطن مردم شناسی را در عمل درک کنند ؛
چه بسا خود ، بدور از پیروی از مردم شناسان اکثرا" غربی ، به نوعی نظریه برسند
و مردم شناسی مکتب ایرانی را ، که برخاسته از مردم ایران باشد ، پدید آورند . امٌا
جدٌی نگرفتن کار توسط دانشجویانی که تقریبا" به تمامی تحصیلات و از آنجمله تحصیل
مردم شناسی را در محفوظات می دانستند و سالهائی مدید به آن عادت کرده بودند آموزش مردم
شناسی به آنها را دشوار و حتی بسیار دشوار می ساخت .
روح الامینی که از طرفی خود یک ادیب و صاحبنظر درآئین نگارش
بود و از طرفی دیگر سالهائی مدید به عنوان متخصص تکنولوژی سنتی در « موزه انسان » پاریس
به عنوان یکی از بزرگترین مراکز مردم شناسی جهان ، فعالیت کرده بود در اموزش های عملی
به دانشجویان اصل را ، لااقل ، بر رعایت فرایند تولید قرار می داد و اکثرا" از
همینجا متوجٌه ذهنی بودن نوشته های دانشجویان مردم شناسی می شد . در دهه 1350 و نیمه
نخست دهه 1360 نه تنها دانشجویان مردم شناسی ، بلکه نویسندگانی مشهور و بسیار مشهور
در حوزه موضوعات مردم شناسی ایران ، به مسامحه در مطالعات و « ذهنی نگاری » به جای
مشارکت مستقیم در فرایند تولید ، یا لااقل مشاهده مستقیم ، و نگارش بر اساس آن ، عادت
کرده بودند .
پنجشنبه 10 اسفند 1396
نویسنده: Alireza Ayatollahi ( Tehran.Iran ( علی رضا آیت اللهی ( ایران.تهران ) |
یاد بود هفتمین سال فقدان دکتر محمود روح الامینی – 4
مردم شناسیِ مردم شناسی در ایران - 1
یکی از مهم ترین مسائل مردم شناسی در دهه های قبل از انقلاب
اسلامی این بود که می توانست به آسانی ابزار شهرت و وجهه ی اجتماعی هرکسی قرار بگیرد
. کسانی که دستی به قلم داشتند به گردآوری فولکلور ، آداب و رسوم و ... می پرداختند
؛ و مهم این بود که یادداشتهای خود را در کتاب یا نشریه ای ادواری به چاپ برسانند
. چون همین که چاپ و منتشر می شد ، تقریبا" هرچه که باشد ، اعتبار می یافت ! و
اصطلاح « چاپچی » یعنی کسی که با چاپ کردن موضوع یا واقعه ای نادرست آنرا اعتبار می
بخشد از اینجا ناشی می شد . حال آنکه هر ناشری متخصص در مردم شناسی ، فولکلور ، و نظایر
آنها نبود که مطالب مردم شناختی را پس از ارزشیابی و درصورت ارزش لازم را داشتن ، یا
با حکٌ و اصلاح و تصحیح و تکمیل ، چاپ و منتشر کند ؛ و از این رو تقریبا" هرکسی
به یادداشت و انتشار مطالبی مردم شناختی ، بخصوص در مطبوعات می پرداخت . به گفته ی
یکی از مدیران مطبوعات علمی بنام دکتر حسین آیدین ، هرکس که روابط بهتری با مطبوعات
داشت میتوانست مردم شناس و مردم شناس بزرگتری هم محسوب شود ...
دکتر محمود روح الامینی معتقد بود که همین « نوشته ناقص » ،
خود یک سرنخ یا قدم اولٌیه است که میتوانه پایه و مایه تصحیح و تکمیل بعدی قرارگیرد
و خدمتی به ثبت و ضبط لااقل میراث فرهنگی باشد .
دیگرانی ، مثل پروفسور محسن هشترودی ، استاد محمد پروین گنابادی
و انجوی شیرازی معتقد بودند که بیشتر این مطالب مورد تصحیح و تکمیل بعدی قرار نمی گیرند
، به صورت ناقص و غلط در فرهنگ باقی میمانند و بنابر این ضررهائی بیش از منافع می یابند .
پروفسور هشترودی ، استاد پروین گنابادی و انجوی شیرازی ادعای
مردم شناس بودن نداشتند و فعالیت های خود را بیشتر در دایره فولکلور ، بخصوص ادبیات
شفاهی ، می دیدند . امٌا در آن دوره تعداد بسیار زیادی از متخصصان سایر علوم و مشاهیر
بنا به علاقه شخصی ، عرق وطن ، آسان بودن کار و امکان انتشار و بهره برداری سریع و
وسیع ، و نظایر اینها به نگارش موضوعات مردم شناختی و اکثرا" چاپ در مطبوعات می
پرداختند که کیفیت کار آنان چندان بیشتر از کیفیتِ کار عوام در این امور نبود ؛ و مضرٌات
اینگونه نوشته ها بخصوص از نیمه دهه 1350 و تدریس « مردم شناسی » در رشته تحصیلی علوم
اجتماعی دانشگاه تهران آشکار می شد که دانشجویان چنان نوشته هائی را حجٌت قرار می دادند
و در مباحثه با استادان خود تکیه کلامشان این بود که :
در فلان نشریه چاپ شده است !
نوشته ی فلان نویسنده یا استاد شهیر ( در رشته ای غیر مردم شناسی
) است !
و فراتر از این در زمانی بود که نویسنده یا استادی که خود تحصیلکرده
ی رشته مردم شناسی نبود و حتی منابعی علمی در این رشته را مطالعه نکرده بود به نگارش
دستور العمل نگارش موضوعات مردم شناسی و انتشار آن در مطبوعات پر تیراژ می پرداخت .
از مواردی که دکتر محمود روح الامینی ، استادی بسیار بسیار خونسرد
، ممکن بود به برخورد با دانشجوی مخاطب خود برسد وجود همین مسئله بود ؛ بخصوص که حدود
ده سال خارج از ایران ، در فرانسه ، زندگی کرده فراموش کرده بود که ایرانیان ، شاید
بیش از مردمان دیگر ، خود را همه فن حریف و متخصص در تمام امور می دانند ! و چه بسا
خود را استاد مردم شناسی هم می شمارند :
مردم شناسی مردم شناسی در ایران !