پنجشنبه 14 اسفند 1393
نویسنده: Alireza Ayatollahi ( Tehran.Iran ( علی رضا آیت اللهی ( ایران.تهران ) |
17 اسفند
چهارمین
سال فقدان

بخش خدماتی ساختمان باغ نگارستان ، نخستین محل مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی از سال 1337 و دانشکده از سال 1351
محمود روح
الامینی
پدر مردم شناسی ایران
مردی که
دوست داشت زندگی دیگران را روایت کند ...
... و در
خلال آن ، زندگی خود را حکایت کند .
خاطرات
مردمشناسانه ی یک مردم شناس برای من که به گفته ی نخستین استادان دانشکده علوم
اجتماعی دانشگاه تهران (1) مداد و کاغذ را راحت نمیگذاشتم ، و بنا به مطایبه ی
کارپرداز دانشکده مصرف کاغذ من یکی معادل مصرف کلٌ دانشکده بود ، بسیار قابل توجه
بود .
ضرورتی
نداشت که من یا امثال من از وی بپرسیم که چرا و چگونه مردمشناس شدی ؟.
در ماه
های نخستین تاسیس دانشکده ، پائیز 1351 ، که هنوز اتاق « بخش مردم شناسی » برای
استقرار من مهیٌا نشده بود (2) به عنوان مسؤول غیررسمی آن بخش در اتاق سرپرست آن
که دکتر محمود روح الامینی ، رئیس گروه آموزشی انسانشناسی (3) دانشکده باشد ،
مستقر شده بودم و ، ضمن مطالعات پروژه میمند که وظیفه ی اصلی من از اردیبهشت همان
سال بود ، ابتدا به تاسیس دانشکده ، آنگاه به تاسیس بخش ، و سپس و بیشتر به تاسیس
گروه کمک می کردم .
از ضلع
شرقی ، در اصلی ورودی پیادگان ، که وارد ساختمان نگارستان ، محلٌ دانشکده ، می شدی
و در ساختمان چند قدم به طرف جنوب بر میداشتی اتاق گروه انسانشناسی بود که همیشه
دری کاملا" باز به روی همه داشت ؛ امٌا به ندرت دانشجویان و حتی استادان گروه
به مراجعه به آن نیاز پیدا می کردند ؛ چرا که سعی داشتیم همه چیز برایشان فراهم
باشد و مسئله ای برایشان وجود نداشته باشد که برای حلٌ آن نیاز به رجوع به اتاق
گروه داشته باشند .
تا
حوالی نوروز 1351 هم به ندرت جلسه ای از اعضاء گروه ( دکتر محمود روح الامینی –
دکتر نادر افشارنادری – دکتر سید مهدی ثریٌا – دکتر ظفردخت اردلان - ...) تشکیل شد
. من دائما" در حال مطالعه و نوشتن بودم (4) و روح الامینی هرگاه مرا فارغ از
مطالعه و یادداشت برداری می دید ، و شاید مقداری هم محض دلجوئی از من که ماهها بود
حقوق نگرفته بودم و گاه از جیب مخارج تحقیقات را میپرداختم به شرح بخش هائی شاید
عبرت آموز از زندگی خود میپرداخت که اگر فرصتی پیش آید عرض میکنم
(1) ابتدا نامِ آن « دانشکده علوم اجتماعی و تعاون »
بود
(2) دکتر فیروز ت ، و دکتر غلامعبٌاس ت که هردو
باصطلاح سیاسیکار و اهل زد و بند بودند و مشهور بود که اوٌلی داماد دربار و در
ارتباطات متعدد با ساواک ، و دوٌمی تحت حمایت گروههائی بازاری است با ایجاد بخش
مردم شناسی و حتی تا حدودی با تاسیس گروه انسانشناسی مخالف بودند و چه بسا اگر
حمایت های همه جانبه دکتر غلامحسین صدیقی و دکتر احسان نراقی ، و تا حدودبسیارزیادی
دکتر نادر افشار نادری ، معاون مؤسسه ، و کمتر از آن دکتر محمد علی جمشید بهنام ،
رئیس دانشکده ، نبود هرگز این دو مرکز علمی تشکیل نمی شدند .از 12 اردیبهشت 1351
که روح الامینی در تالار فردوسی دانشکده ادبیات در باره مردم شناسی سخنرانی کرد و
مورد حمایت صدیقی قرار گرفت حب ٌ و بغض هائی نسبت به وی به وجود آمد ... به خصوص
که دوستان قدیمی روح الامینی در مطبوعات ، چون پرویز نقیبی ، مطالبی در باره وی
انتشار میدادند که رقبا آن را به حساب لانسه کردن وی می گذاشتند . من را که به
تشویق پدرم ، انجوی شیرازی و دکتر روح الامینی طی بهار 1351 از بخش جمعیت شناسی
کاملا" بریده بودم و به مطالعه « رمضان در یزد » مشغول بودم را هم به دلیل
سابقه ی نمایندگی دانشجویان رشته علوم اجتماعی ، تسلط نسبی به کارهای اداری و
باصطلاح قدرت قلم ، قوز بالا قوز خود تصور می کردند که بالاخره باتمام مقاومت ، در
اوائل تیر 1351 ، شاید به اشاره دکتر صدیقی و نراقی ، مجبور به استخدامم شدند و
برای مطالعات میمند مرا به یک صندلی از کتابخانه ی مؤسسه رهنمون گردیدند ....
(3) بر سر نام گروه اتفاق نظر وجود نداشت ؛
دکتر روح الامینی به نام « مردمشناسی » معتقد بود حال آنکه دکتر نادر افشار نادری
، دکتر احسان نراقی و دیگران نام « انسان شناسی » را ترجیح میدادند ؛ در خصوص نام بخش تحقیقاتی هم که گفته شد در جلسه ی شورای یکشنبه دهم اردیبهشت 1351 با تاکید بر سرپرستی دکتر روح الامینی بر آن و مسؤولیت بنده به تصویب رسیده بود برخی سیاسیکارانه نام فولکلور را انتخاب کرده بودند که ما دونفر هیچگاه قبول نکردیم و همیشه آن را بنام مردم شناسی نامیدیم .
(4) متاسفانه آن یادداشت ها طی انقلاب ، و درغیاب
بنده که در فرانسه مشغول ادامه تحصیل بوده ام ، از بین رفته اند ؟ و شاید هم به
سرقت رفته باشند ...
پنجشنبه 3 مهر 1393
نویسنده: Alireza Ayatollahi ( Tehran.Iran ( علی رضا آیت اللهی ( ایران.تهران ) |
طبقه بندی:پزشكی سنٌتی،
عکس ، تزئینی است
ممکن است که عقاید و تدابیر زیبا شدن در ایران پنجاه - شصت سال پیش از این مسحره و حتی باصطلاح از خرافات بنظر برسد ؛ امٌا در هرحال وجود داشتند و وقتی آنها را زیر سؤال می بردیم جواب می شنیدیم که :
- تا نباشد چیزکی ، مردم نگویند چیزها ؛ لابد برخی از این تدابیر نتیجه ای هم گرفته اند که حال « مردم می گویند » ( مردم معتقدند ) .
- سنگ مفت گنجشک مفت ؛ ضرری که ندارد ( چندان خرجی ندارد )
- علی الله ( توکلت علی الله )
این از فلسفه ی عامه در این حوزه بود .
فقط مداومت می خواست و آنهم نزد برخی وجود داشت
مثلا" معتقد بودند که « پیشانی بلند » نشانه ی بخت و اقبال بلند دارنده ی آن است ؛ زیبا هم هست ؛ و برخی ( البته به ندرت ) از کسانی که موهایشان تا داخل پیشانیشان بود ، یا پیشانیی مجموعا" کوتاه نسبت به دیگران داشتند موهایشان را مکررا" به طرف بالای سر شانه می زدند و آرایش می کردند ، تا دهه ی 1340 تِل می زدند ، یا با دوتا شانه ی توسری نگاه می داشتند ، در دهه ی 1350 که مدل موی دم اسبی هم ، البته فقط برای بانوان و به خصوص دختر خانم ها ، مُد شده بود ، و... تا پیشانیشان بلند شود و می گفتند که مؤثر هم واقع می شود .
چند سالی است که در ایران گونه کاشتن هم مُد شده است . در آن زمان ها برای این که گونه ها را بیشتر جلوه بدهند سُرخاب زیاد به روی آنها می مالیدند و تشخیص سلیقه و روش آرایش شهری با آرایش روستائی احتمالا" در این بود که هرچه از شهرهای بزرگ تر به شهر های کوچک تر و روستاها نزدیک تر می شدیم میزان سرخاب روی گونه و کنتراست آن با سفیداب مالیده شده بر بقیه ی صورت ، بیشتر بود . اگرچه روستائیان بیشتر به منظور زیبائی از سرخاب استفاده می کردند ؛ امٌا نزد شهری ها سرخ بودن گونه ها دلیل بزرگ شدن فرد در رفاه و سلامتی اعیان ها هم بود و شاید یک کمی اصطلاح « صورت خود را با سیلی سرخ نگهمیداریم » با این موضوع بی ارتباط نباشد .

امٌا بسیار بیش از آنکه به زیبائی گونه توجه داشته باشند به زیبائی لُپ توجه می کردند که هرچه بزرگتر بود زیباتر بود و صاحبش را « شاه صورت » تر می کرد و هرچه کوچکتر بود صاحبش « گدا صورت » تر می شد . بچٌه ای که لپ داشت به خصوص احتمال این هم بود که « چالِ لپ » ، که به زیبائی صورت می افزود ، هم داشته باشد ؛ و معتقد بودند که نوزاد اگر چال لپ نداشته باشد هم می توان به سادگی برایش درست کرد ؛ به این ترتیب که به محض به دنیا آمدن بچٌه با ناخن انگشت سبابه از یک طرف و ناخن انگشت شست از طرف دیگر در لپ های وی فرو می بردند ؛ و شاید بعد ها تا یکی - دو سالگی بارها این عمل را تکرار می کردند و بعضی قسم می خوردند که حتما" این تدبیر مؤثر واقع می شود .
برخی ( البته بسیار به ندرت ) سعی به ایجاد چال زنخدان ( چانه ) برای پسران هم می کرده اند .
... و امٌا بینی :
پنجشنبه 9 مرداد 1393
نویسنده: Alireza Ayatollahi ( Tehran.Iran ( علی رضا آیت اللهی ( ایران.تهران ) |
طبقه بندی:یادداشت های آموزشی - پژوهشی فرهنگی،
مردم شناسی خاله زنکی
« مردم شناسِ صاحب مدرکِ کارشناسی و کارشناسی ارشدِ مردم شناسی » اگر واقعا" مردم شناس باشد ، و بخواهد به مردم شناسی میهن خود در جهت برنامه ریزی های اقتصادی - اجتماعی - فرهنگی ، در جهت رشد و توسعه و ترقی و تعالی بپردازد میبایست متوجه « مردم شناسی کاربردی » باشد ؛ و الٌا با مردم نگاری و آنهم غالبا" ذهنی و ناقص « رسوم متروک » و قدیمی ، در خدمت ژورنالیسم منحط و حداکثر یک « روزنامه نگار چاپچی » ( کسی که بنا بر هر هدف ، مطلبی بی اعتبار را باری به هرجهت ، و حداقل در راه خودنمائی و کسب شهرت چاپ و منتشر می کند ) ؛ و وای به وقتی که به اتکاء مدرکی که وی را مردم شناس می شمارد ، و به اتکاء ذهنیات خاله زنک های سالخورد ، به به صورتی « ساختگی » ، و قلب واقعیت ، به بازسازی رسوم متروک و قدیمی پرداخته بنام رسوم محلی کنونی ( که برخی از مردم شناسان واقعی را نیز منحرف خواهد کرد ) باز سازی کرده تصاویر آن را در مطبوعات منتشر کند. در یک چنین مواردی است که وارد مباحث « مردم شناسیِ مردم شناسی » می شویم ؛ و به قول مرحوم دکتر محمود روح الامینی « مردم شناسی خاله زنکی » : اگر قرار باشد هرچه که یک خاله زنک یا امثال وی از آداب و رسوم قدیمی و متروک یا حتی نسبتا" جدید روایت می کند نام مردم شناسی داشته باشد پس در دانشگاههای معتبر را ببندید که هر خاله زنکی یک مردم شناس تمام عیار است ! .
حرفهای خاله زنکی ؟
عکس ، سینمائی و تزئینی است
جمعه 3 مرداد 1393
نویسنده: Alireza Ayatollahi ( Tehran.Iran ( علی رضا آیت اللهی ( ایران.تهران ) |
طبقه بندی:تاریخ.دین.روحانیت، مراسم مذهبی،
عکس ، تزئینی است
مراسم ملاقهزنی رمضان در خراسانجنوبی
» ایسنا . سرویس: استان ها - خراسان جنوبی
چهارشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۳:۳۴
«کفچلزی» یکی از مراسمی است که در شب بیست و هفتم ماه مبارک رمضان در خراسانجنوبی انجام میشود.
... «ملاقهزنی» یا «کفچلزی» بدین صورت است که زنان و دختران هرکدام یا هر دو نفر با هم یک سبد یا قلبیری را که پارچهای درون آن انداخته بودند را برداشته و در آن یک آئینه و یک شانه و یک سرمهدان و قرآن میگذاشتند و یک کفچلز «کفگیر» یا قاشق به دست دیگر گرفته و به در خانههایی که از پیش در نظر گرفتهاند میروند در حالیکه صورت خود را چنان در چادر پنهان میکنند که دیده و شناخته نمیشوند.
به در هر خانهای که میرسند با کفچلز چند بار با فواصل کوتاه به در خانه میکوبند و بدان وسیله حضور خود را اعلام میکنند.
بانوی خانه به دم در آمده سبد آنها را گرفته ابتدا شانه را بر میدارد و به موهای خود میکشد سپس سرمهدان را به دست گرفته و چشمهایش را با سرمه سیاه میکند آنگاه آئینه را برداشته و چهرهی خود را در آئینه نگاه میکند بعد آنها را با مبلغی پول داخل سبد میگذارد و به صاحبش میدهد.
البته هماکنون سالهاست که علاوهبر پول چیزهایی نظیر آرد، خرما و ... نیز میگذارند، زن کفچلز با مبالغی که جمع میکرد پارچهای گرفته و ظهر روز بیست وهفتم در مسجدی یا در خانه خود در فاصله میان نماز ظهر و عصر پوشاکی برای خود میبرد و همان روز میدوزد و می پوشد و بر این باورند که تمام سال را به شادی میگذراند و از همه بلیات مصون است.
براساس این گزارش، مراسم آئینی ملاقهزنی «کفچلزی» به شماره 816 در تاریخ 4/11/91 به ثبت آثار ملی رسیده است.
**************************
شما : عکس تزئینی است . بین ملاقه زنها یا قاشق زنها در شهرهای مختلف ایران هرکسی می تواند باشد ؛ مثلا" خواستگار دخترتان که آمده است شاید به این ترفند وی را ببیند !
یکشنبه 15 تیر 1393
نویسنده: Alireza Ayatollahi ( Tehran.Iran ( علی رضا آیت اللهی ( ایران.تهران ) |
طبقه بندی:تفنن و سرگرمی، مراسم مذهبی، اقتصاد.بازرگانی.بیمه،

می توان فرض کرد که اکثر قریب به اتفاق « رسم » های جهان توسط صاحبان قدرت به منظور ایجاد ، تحکیم و توسعه ی قدرت آنان به وجود آمده است و آگاهانه یا نا آگاهانه ادامه یافته است . این موضوع در قلمرو اقتصاد وضوح بیشتری دارد: بنگاهها و به طور کلی مراجع اقتصادی یک کالا یا یک خدمت را « مد » می کنند ؛ که در صورت مطلوبیت و مقبولیت عمومی این مد ادامه یافته به صورت رسم در می آید .
ایجاد ، تحکیم و توسعه یک تفریح و سرگرمی در ماه مبارک رمضان و به خصوص در لیالی آن هم می تواند در این حوزه نیز بررسی شود .
قبل از انقلاب اسلامی بسیاری از سینماهای تهران در این ماه مبارک تعطیل می کردند ؛ و در بقیه نیز در سانس هایی محدود تر فیلم های متناسب تری با ماه مبارک رمضان نشان می دادند که در نتیجه با توجه به عادات تهرانیان آن روزها ، و به ویژه در مقابله با تلویزیون آن روزگار به رکود کشیده می شدند . در دهه 1380 و به خصوص در دهه 1390 ، تلویزیون با ارائه سریالهای رمضانی خود تهدیدی قوی تر و جدی تر برای سینماهای تهران به شمار می رفت ؛ به اضافه ی این که استفاده از برنامه های فارسی ماهواره ها عمومیت بسیار بیشتری می یافتند ...
هم اکنون رسم شده است که سینما ها بتوانند تا سحر ( ساعت 2 بامداد ) فعالیت کنند ؛ بلیط سینماها از زمان افطار به بعد به این عنوان که برای روزه گیران مؤمن تر است به نیم بها فروخته شود ؛ و به منظور به صرفه بودنِ کار ، فیلم های مشهور و پرفروش سابق را اکران کنند .
با این وجود فیلمی جدید توانسته است ظاهرا" به عنوان یک « پدیده » و بگمان ما در واقع یک « مد » تغیر در رفتار سینمائی رمضان ، روزانه در بیست و پنج سینمای تهران بیش از سی و هشت میلیون تومان فروش داشته باشد ؛ که بنا به همان گمان ، این امر می تواند نشان دهنده ی یک مٌد و یک تغییر و تحول در سرگرمی - سینمای رمضان در ایران باشد .
مردم شناس 1400 میبایست تحولات فرهنگ و رسوم را دریافته با بررسی آنها به قواعد و مقرراتِ این تحولات برسد تا خود بتواند به عنوان یک مطالعه گر فرهنگ و مردم شناس حقیقی به سیاستگذاری و برنامه ریزی تحول و توسعه فرهنگ مردم خود کمک کند .
- تعداد کل صفحات : 5
- 1
- 2
- 3
- 4
- 5