یکشنبه 13 اسفند 1396
نویسنده: Alireza Ayatollahi ( Tehran.Iran ( علی رضا آیت اللهی ( ایران.تهران ) |
یاد بود هفتمین سال فقدان دکتر محمود روح الامینی – 7
مردم شناسیِ مردم شناسی در ایران - 4
ازسال 1345 که مجوزی برای استخدام استاد برای رشته علوم
اجتماعی دانشگاه تهران صادر شده بود و این رشته خواه ناخواه تقریبا" بطور
کلٌی فارغ التحصیلان کشورهای غربی ، بخصوص کشور فرانسه ، را به خدمت می گرفت تضاد
های عقیدتی – سیاسی بین اعضاء گروه علوم اجتماعی چنان تاثیر گذار می شد که اگر
شخصیت مقتدری چون دکتر غلامحسین صدیقی رئیس گروه نبود چه بسا باعث اضمحلال آن می
شد . قبل از آن با حضور دکتر صدیقی – دکتر احسان نراقی – دکتر علیمحمد کاردان ( که
البته عضو اصلی گروه نبود ) – دکتر علیمحمد جمشید بهنام – دکتر شاپور راسخ ( که وی
اصولا" عضو سازمان برنامه بود ) – دکتر مهدی حسینی امانی - دکتر ظفردخت
اردلان – دکتر نادر افشار نادری ... و حتی دکتر محمود کتبی چنین وضعیتی یا وجود
نداشت یا بروز نمی کرد .
در سالهای 1345 و 1346 با معرفی فارغ التحصیلانی جدید برای
استخدام وضعیتی جدید پدیدار شد :
دکتر فیروز توفیق – دکتر غلامعباس توسلی – احمد اشرف – تا ...
دکتر محمود روح الامینی و دکتر باقر ساروخانی .
در مردم شناسیِ مردم شناسی ایران شایعاتی ( دروغ و تهمت )
که چه بسا آگاهانه ساخته شده و بین دانشجویان رواج داده بودند وجود داشت :
فلان داوطلب ، دکترائی از فلان مدرسه ی کم اعتبار سوئیس در
آموزش به نوجوانان دارد امٌا خود را استاد بزرگ جامعه شناسی کمٌی و ...آمار و
برنامه ریزی معرفی می کند و چنان ، توسط رئیس دانشکده ، تحت حمایت دربار شاهنشاهی
است که گروه راهی دیگر جز استخدام وی ندارد .
فلان داوطلب یک ثروتمند زاده بازاری ( بورژوآ ) است که چند
و چندین تاکسی دارد ! و سعی می کند با معرفی کردن خود به عنوان دانشجوی ممتاز
سوربن و غلمبه گوئی های درسی نفوذی بازاری در دستگاه دولتی بهم رساند ( و
نهایتا" هم راهی به دربار بیابد ) .
و از جمله مشخصات مشترک چنین افرادی این بود که استقلال
پذیرفته شده ی مردم شناسی در تقریبا" سراسر جهان را رد می کردند و آن را همان
جامعه شناسی معرفی می کردند ! ...
یکی دیگر به فلان گروه چپگرا نسبت داده می شد ...
و در این میان دکتر محمود روح الامینی چنان شفٌاف و باصداقت
، متواضع ، ساده زیست و مهربان پا به عرصه ی آموزش علوم اجتماعی نهاد که مهمترین
شاخصه اش محبوبیت سریعش نزد دانشجویان و سایر استادان بود . ( و آیا واقعا" و
عملا" مردم شناس نبود که به چنین توفیقی دست یافت ؟ )
به علاوه اینکه اگر چه به دلیل میهمان نوازی هایش نمی توانست
از لابی ها برکنار باشد امٌا اصولا" و ابدا" از هرگونه زد و بندی تنفر
داشت . خود را بری از حرص جاه و مقام ، روستازاده ، و تلویحا" درویش ( به
معنی کسی که برای مال و منال دنیا اعتباری قائل نیست ) معرفی می کرد ؛ و صلح طلب و
« دوستِ همه » ( که واقعا" هم چنین بود ) .
امٌا همین که جایگاهی در علوم اجتماعی – جامعه شناسی – مردم
شناسی پاریس بدست آورده بود ؛ مقبول شخصیتی چون دکتر غلامحسین صدیقی بود ، و بخصوص
نزد دانشجویان آن زمان محبوبیتی گسترده به هم زده بود ، شاید مورد حسادت برخی قرار
می گرفت که متقابلا" ، و در تلافی ؟! ، رشته مردم شناسی را به چالش می کشیدند
؟! ...
و چون آنان تقریبا" همیشه مدیریتهای اداری و مالی را
قبضه می کردند در ایجاد مضیقه ی مالی در حوزه فعالیتهای دکتر محمود روح الامینی در
گروه آموزشی انسان شناسی ، و بخصوص بخش پژوهشی مردم شناسی کوچکترین کوتاهی نمی
کردند ! ...
)1(در یزد ماموم شهید صدوقی بودم و فراموش نمی کنم این جمله شان را که « همیشه بهترین آدم ها بیشترین دشمنان را دارند » و در نیمه دوم دهه 1350 که در تهران در خیابان ایرانشهر جنوبی فعالیتی مطبوعاتی داشتم گاه در مسجد جلیلی ماموم آیت الله مهدوی کنی بودم که بارها می فرمودند اصل و اساس مسئله مردم در « حسادت » آنهاست ...